مناجات با حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه در شهادت امام صادق
کاش میشد به دل غـمزده سامان بدهم به دو چـشمان کـویـرم نـمِ بـاران بدهـم پیِ تو روضه به روضه همه جا رفتم من نگـرانـم که نـدیـده رُخ تـو جـان بـدهـم گُنهم حال تو را سخت به زحمت انداخت چـقدر هدیه به درگاه تو عُصیان بدهم؟ خبط من یوسف من باعث این غیبت شد حقم این ست که من تن سوی زندان بدهم خـویِ حـیوانی من باز ز تو دورم کرد حیف باشد به خودم منصب انسان بدهم بزن امّا تو بـیا چـشم مرا خُـشک نکـن که فـقـط فخـر به این دیدۀ گـریان بدهم با همه بیسـر و پایی تو رهـایم نکـنی ولی افسوس که من عشق تو ارزان بدهم حـال که آمـدهام گـر که بـرانی ز درت چه جـوابی به دل زار و پـریشان بدهم جان مـادر دل ما را به مـدیـنه برسـان عوضش هر چه بخواهی بخدا، آن بدهم با تو خواهم به بقیع و غم آن گریه کنم تا که شـاید به دلِ سوخـته درمان بدهم تو بیا روضه بخوان حضرت صادق چه کشید تا که جـان پـای غـم ناطـق قـرآن بدهم |